پایان درگیری خانواده عروس و داماد در محضر با نذر عجیب صبا
baran ghatar.com ۰۳ مهر ۱۳۹۷ دیدگاه ۹۳۸
صبا و نیما دختر و پسر عاشق زمانی که وارد دفترخانه شدند با شور و هیجان و کمی ترس صحبت میکردند. پسر جوان گفت: ـ چند سال است که خانه ما با خانه اینها دیوار به دیوار است و من علاقه زیادی در طول این سالها به او پیدا کردهام. البته باید بگویم اولینباری که او را دیدم زمانی بود که خانوادههایمان بر سر مسائل جزیی که در همسایگی اتفاق میافتد در حالی مشاجره بودند. فکر میکردم این عشق و احساس تنها در وجود من است ولی اشتباه میکردم و بعد از مدتی از نگاهها و رفتار او متوجه شدم نسبت به من علاقهمند است.
دو خانواده بیخبر از اتفاقی که قرار بود بیفتد به پیشنهاد فرزندان خود به دفترخانه وارد شده بودند. تنها چند دقیقه بیشتر طول نکشید که از دیدن یکدیگر در آن مکان به خشم آمدند. در این زمان پسر و دختر جوان در حالی که در لباسهای سفید عروس و داماد ظاهر میشدند، تمام حاضران را به تعجب واداشتند. پسر جوان از مهر و محبتی که نسبت به دختر همسایه داشت شروع به صحبت کرد و عروس در حالی که سر به زیر انداخته بود از نذری که برای این ازدواج کرده بودند حرف زد. دقایقی بیشتر طول نکشید که چند تن از بزرگان وارد صحبت شدند و بر اثر این صحبتها کینهها و کدورتها میانشان کمرنگ شد. همسایههای قدیمی از اینکه باعث شده بودند فرزندانشان انتظاری پنج ساله را برای ازدواج بکشند خجالتزده بودند. حاجیمیرزا خطبه عقد را که خواند عروس و داماد سوار خودرویی شدند تا با آن غذای نذری را در میان فقرا تقسیم کنند. پس از تقسیم غذا و هدیه به نیازمندان، عروس و داماد با آرامش به طرف شهر حرکت کردند.
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!