0
cesar nice-book.persianblog.ir ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ دیدگاه ۳۰
اگر بشه چشمات رو ببندی، سبک بشی و با ریتم ملایم صدای جوب پر از برف آب شده بالا بری، بالا و بالا تر، و به لذت کلیشه ای رو به دوش بکشی. بعد از اوج این رویای ساختگی، خدای دست سازت یهو گوشه ی آستینت رو ول کنه و تو از لابه لای غباری که معلق بودنش رو به رخت میکشه سقوط کنی. شاید اینطوری بشه احساس مرد چهل و چند ساله ای رو فهمید که توی همین دنیای محدود به خط و نشون های مصنوعی، نقش “نویسنده” رو به عهده گرفت تا شاید بتونه چکیده ای از وجودش برای اثبات بقا رو در قالب کلمات سبک و سر سخت، روی کاغذهای کاهی حک کنه.
“سقوط” به دلیل واقعگرایی و سادگی بیان ، شاید در نگاه اول خسته کننده به نظر بیاد و خواننده رو دلسرد کنه
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!