قرار نوعروس بی حیا با پسر جوان لو رفت / از ۱۴ سالگی با نادر بودم!
lokomotive ghatar.com ۳۱ تیر ۱۳۹۷ دیدگاه ۱۴۸۸
دختر ۱۶ ساله درحالی که اشک می ریخت و به دستبندهای گره خورده بر دستانش خیره مانده بود، به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: در کلاس دوم دبیرستان مشغول تحصیل بودم که روزی در مسیر مدرسه با پسری آشنا شدم.
من هم که تحت تاثیر حرف های پوچ و بی اساس خواهر و مادر شکور قرار گرفته بودم نادر را به فراموشی سپردم و پای سفره عقد نشستم. همسرم دو سال از من بزرگ تر بود و هنوز اخلاق و رفتار همسرداری در وجودش پرورش نیافته بود من هم که در افکار و هیجانات نوجوانی به سر می بردم نتوانستم ارتباط خوبی با همسرم برقرار کنم و او را از صمیم قلب دوست داشته باشم این گونه بود که خیلی زود روابط ما سرد و بیروح شد و دوباره بعد از پنج ماه به سراغ نادر رفتم چرا که با همان هیجانات احمقانه دوران نوجوانی، احساس میکردم او حالا قدر مرا می داند و من در کنار او به خوشبختی نزدیک تر می شوم. آن قدر مغرور و خودخواه شده بودم که به نظر و مشورت خانواده ام توجهی نداشتم و خودم تصمیم می گرفتم. ارتباط تلفنی من و نادر آغاز شده بود درحالی که من همسر داشتم در واقع راهم را گم کرده بودم و از روی نادانی قدم در بی راهه گذاشتم.
من و نادر در یک پارک، قرار ملاقات حضوری گذاشتیم و به همین دلیل از رفتن به مهمانی که خانواده همسرم من را دعوت کرده بودند سرباز زدم و با طرح نقشه ای از خانه پدرم فرار کردم و به پارک رفتم.
چند دقیقه ای از دیدارمان نگذشته بود که با نیروهای انتظامی روبه رو شدم و حلقههای قانون بر دستانم گره خورد. در بین راه بود که متوجه شدم خواهر شوهرم و همسرش در تعقیبم بودند و با دیدن من و نادر با پلیس تماس گرفتند. در کلانتری دوست داشتم زمین مرا ببلعد تا چشمم به خانواده خودم و همسرم نیفتد از خجالت سرم را پایین انداخته بودم با این که هیچ علاقه ای به همسرم ندارم ولی از ابتدا باید این موضوع را به خانواده ام می گفتم و با صلاحدید آن ها تصمیم درستی می گرفتم تا …
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری
خراسان رضوی
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!