0
amows adlroom.com ۱۵ شهریور ۱۳۸۵ یک دیدگاه ۱۶
در ابتداي فيلم آن دخترك (حبيبه) چادر به سر ندارد. آخر مگر ما فرزند ايثارگر غيرچادري داريم؟.. در صحنهاي از فيلم ناصر روي تپه است و به خدا شكايت ميكند. معاذ الله! يك بسيجي همواره در مقام رضاست. بايد ديالوگ چنين ميبود: «خدايا جفت پاهاي بچم رو بگير كه به فيض جانبازي نائل شود و اصلا او را شهيد كن كه ما را هم شفاعت كند.»…
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!