lokomotive tabnak.ir ۰۳ شهریور ۱۳۸۸ دیدگاه ۱۹۹
شروع به فحاشي به من كردند و من هم عصباني شدم و از خانهام 3 قبضه سلاح را كه هميشه زير تختخوابم پنهان ميكردم، برداشتم و به سوي آنها آتش گشودم كه آنها با صداي داد و فرياد فرار كردند، اما من همچنان با كلاشينكف شليك ميكردم و با كلتها تير هوايي ميزدم. تيرها به تعدادي از رهگذران اصابت كرد. تصميم به كشتن مرد همسايه و پسرش گرفته بودم. از راهپلهها بالا ميرفتم كه دختر همسايه با گشودن در آپارتمان شروع به فحاشي به من كرد و با مشاهده سلاحها، از من خواست با خانوادهاش كاري نداشته باشم كه چند تير به سوي وي (فاطمه) شليك كردم كه روي پلهها افتاد و تكان نخورد. در همين موقع همسر و دخترم به سراغ من آمدند تا مرا آرام كنند كه به طرف آنها نيز شليك كردم و آنها نيز وحشتزده شروع به دويدن از راهپلهها كردند كه آنها را تعقيب كردم و چند طبقه بالاتر، با شليك 3 تير به هر يك از آنها، به زندگيشان پايان دادم.
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!