تجاوز بهنام و دوستش به دختر ۱۴ ساله در بیابان
suzan ghatar.com ۰۲ مرداد ۱۴۰۲ دیدگاه ۳۸۱
فقط من بودم که هیچ وقت دوست پسری نداشتم. صورتم چندان جذاب نبود و هیچ وقت هم علاقهای نداشتم به سراغ آرایش بروم. اما در جمع دوستانم کم کم حس کردم این چیزها را کم دارم.
یک روز که از مدرسه به خانه میرفتم، پسری با صورتی زیبا مقابلم ایستاد و قصد دوستی با من را داشت. من رد کردم، اما او انگار دست بردار نبود و هر روز سر خیابان مدرسه منتظر من بود تا اینکه کم کم وسوسه شدم. او شمارهاش را به من داد. در ذهنم به این موضوع فکر میکردم که چرا مثل آتنا، ثنا و بهار نباشم که هر روز پز دوست پسرهایشان را میدهند.
سرانجام خودم را با این افکار راضی کردم تا دوستی بهنام را قبول کنم. پیامکهای من با بهنام شروع شد و هر روز بیشتر از روز قبل با او تلفنی حرف میزدم، تا جایی که همه پول توجیبیهایم و حتی هزینههایی که پدرم بابت خرید وسایل مدرسه به من میداد را صرف شارژ تلفن میکردم.
دو ماه از این ماجرا گذشته بود و من شیفته بهنام شده بودم. صبح و شب گوشی در کنارم بود. امتحانات نزدیک بود و من دیگر آن شاگرد ممتاز کلاس نبودم و مادرم که پی به افت تحصیلی من برده بود، گوشی را از من گرفت تا بیشتر پی درسهایم باشم. مادرم خبر داشت که من شیفته پسری بنام بهنام شدم. وقتی اتفاقی پیامکهای من را در گوشیام دید در حالیکه به شدت تعجب کرده بود، موضوع را سرپوشیده به پدرم گفت و دیگر حق بیرون رفتن و گوشی داشتن را نداشتم.
اما از هر فرصتی استفاده میکردم و با تلفن خانه با بهنام در تماس بودم. اما این ماجرا هم لو رفت. بنابراین پدر و مادرم مرا تحت فشار گذاشتند که در یک تماس با بهنام مقابل آنها درباره پایان ارتباط با او حرف بزنم.
آخرین دیدار با بهنام
یک روز که مادرم خانه نبود بهنام زنگ زد و من خیلی خوشحال شدم، او گفت که میخواهد برای آخرین بار مرا ببیند تا خداحافظی کند.
من هم به بهانه کلاس زبان از خانه بیرون رفتم. بهنام با خودروی پراید همراه دوستش سر کوچهمان منتظر بودند. من که به بهنام اعتماد داشتم سوار خودرویش شدم. در مسیر بهنام مدام از عشق و علاقهاش به من صحبت میکرد و می گفت که نمیتواند بدون من زندگی کند.
چهره شیطانی بهنام و دوستش
نیم ساعتی گذشت که من متوجه شدم وارد یک جاده بیابانی شدیم، ترس همه وجودم را گرفته بودم. خودرو ایستاد و بهنام و دوستش از خودرو پیاده شدند. بهنام ناگهان تغییر کرد و در حالیکه شیشه مشکی رنگی که به قول خودش مشروب بود و از آن میخورد، گفت که مرا سرکار گذاشته و به همراه دوستش بهنام میخندیدند.
دوستش به طرف صندوق عقب پراید رفت و پسر جوانی را که دست و پایش بسته بود را با بهنام به زمین انداختند. پسر جوان که وحید نام داشت با صورت خونی روی زمین افتاده بود و من از ترس میلرزیدم که آنها نزدیک من شدند و هر دو با هم لباسهای تنم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. هرچه به آنها التماس میکردم انگار فایدهای نداشت. در آن لحظه مرگ را مقابل چشمانم دیدم و صحبتهای مادرم در مقابل چشمانم به صف شده بود.
بهنام و دوستش من و وحید را در بیابان رها کردند. آنها وحید را کنار من انداختند تا اینطور جلوه کنند که وحید به من تجاوز کرده است. چند ساعت بعد یک رهگذر که از جاده با نیسان رد می شد ما را دید و با پلیس تماس گرفت.
وقتی مادرم به سراغم آمد فقط ماجرای ضربوشتم را به او گفتم و اصلا حرفی از تجاوز به او نگفتم. چرا که میدانستم وقتی بفهمد مرا قطعا تنبیه خواهد کرد.
نگاه کارشناسی
سحر بوجار زاده کارشناس ارشد روانشناسی:
در کیس مطرح شده به دلیل کمبود محبت از جانب والدین نوجوان به دنبال حمایت عاطفی به سمت دوستی با جنس مخالف کشیده شده و به دلیل ضعف در اعتماد به نفس و عزت نفس، شخصیت متزلزلی داشته است. به سادگی فریب خورده و تحت تاثیر محبت فردی که خیلی از او بزرگتر بوده قرار گرفته است و به نوعی او را جایگزین پدر خود قرار داده و حتی به دلیل روابط سردی که با خانواده داشته مشکل خود را مطرح نکرده است و به نوعی دچار ترس از آنها شده است.
بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و بزهکاری به وِیژه در سنین نوجوانی از کنارهگیری فرزندان از خانواده آغاز می شود. عدم مهارت کافی در ایجاد ارتباط بین فرزندان و والدین سبب میشود تا فرزندان به مرور از خانواده دور شده و در صورتی که بستر حضور در محیطهای خطرناک و دوستان ناباب برای آنان فراهم باشد، خیلی زود دچار انحراف شده و آینده یک نوجوان به راحتی نابود میشود. بنابراین ارتباط موثر بین افراد خانواده همانند یک زنجیر محکم افراد خانواده را در کنار هم نگه داشته و اجازه نمیدهد به راحتی فرزندان از محیط امن خانواده خارج شده و یا در صورت بروز مشکل به راههای نا امن برای دریافت راه حل پناه ببرند.
مهمترین راهبرد بالا بردن آستانه صبر و تحمل والدین است. وقتی پدر و مادر با آرامش و صبر به حرفها و مشکلات فرزندان خود گوش میدهند، فرزند را تشویق میکنند تا در هر مورد و مشکلی با آنها مشورت کند. بهتر است والدین همانند یک دوست هم سن و سال برای فرزند خود وقت گذاشته و با او در مورد مسائل مختلف صحبت کنند.
والدین باید فرزندان خود را همانگونه که هستند بپذیرند، اصولا مقایسه نابه جای فرزندان با دیگر افراد تنها باعث سرخوردگی و احساس طرد شدگی از سوی کودک و نوجوان میشود و آنها را در نقطه مقابل پدر و مادر قرار میدهد.
از ابراز علاقه به فرزندان نباید غافل شد. بهتر است به بهانههای مختلف به فرزندان ابراز عشق کرد، به مناسبتهای مختلف برایشان هدیه گرفت، موفقیتهایشان را جشن گرفت و به آنها فهماند که برای خانواده با ارزش هستند.
با فرزندان باید با احترام برخورد شود، برای شخصیت فرزند خود احترام قائل باشید. این مسئله باعث میشود تا اعتماد به نفس در آنها تقویت شده و امنیت روانی خوبی برایشان فراهم شود، انگیزه مثبت داشته باشند تا بتوانند در آینده موفقتر عمل کنند. این مسائل به ویژه در زمان حضور دیگران اهمیت بسیاری دارد. والدین باید سعی کنند حس مسئولیت و اعتماد به نفس را با تعیین وظایف هر شخص در خانواده در فرزندان ایجاد کنند. این مسئله باعث ایجاد حس استقلال و وجود احساس مالکیت نسبت آنها میشود.
سعی کنید دوستان فرزند خود را به خوبی بشناسید، توجه داشته باشید که این مسئله نباید به صورت کنترل گرایانه اعمال شود، بلکه بهتر است با ایجاد یک دورهمی دوستانه، دوستان نزدیک فرزند خود را به خوبی شناخته و از شخصیت و علاقمندیهای آنها با خبر شوید.
انتظارات و توقعات خود را از فرزندانتان به صورت ساده، واضح و روشن بیان کنید، او را دچار سردرگمی و ابهام نکنید.
مسائل مالی را به فرزندان خود بیاموزیم، بهتر است فرزندان را با سختی و محرومیت آشنا کنیم، تربیت فرزندان قوی و محکم و با اراده به افراد خانواده کمک میکند تا ارتباط قویتری داشته باشند.
در مشکلات و موانع و سختیها باید در کنار فرزندانمان باشیم، با او احساس همدردی کنیم، او باید بداند که در شرایط خاص خانواده همیشه حامی و تکیه گاه او خواهند بود.
از افراط و تفریط در برخورد با فرزندان باید پرهیز شود، بهتر است والدین در ارتباط با فرزندان خود حد میانه را نگه داشته و وارد افراط و تفریط در روابط نشوند.
منبع: رکنا
دیدگاه بگذارید