میخواستم در زندگی متاهلی تجربه رابطه با مردان مختلف را داشته باشم، شوهرم فهمید…
kaboos ghatar.com ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ دیدگاه ۲۶۱
اگرچه پدرم مردی سادهدل و دوست داشتنی بود، اما برای حضور در اجتماع و معاشرت من با دیگران بسیار سختگیری میکرد. او حتی معتقد بود به هیچوجه نباید از اینترنت، ماهواره و حتی گوشی تلفن استفاده کنم. هیچگاه اجازه نمیداد بدون حضور برادر و یا مادرم از خانه خارج شوم با آن که از وضعیت رفاهی خوبی برخوردار نبودیم ولی من با «سرویس» به مدرسه میرفتم.
حتی مجبور بودم بیش از حد متعارف حجابم را رعایت کنم و …
در همین شرایط بود که یکی از اقوام دورمان مرا برای پسرش خواستگاری کرد. آن زمان ۱۷ ساله بودم که با توافق خانوادهها با «اسد» ازدواج کردم اما شرایط فرهنگی و اجتماعی خانواده آنها کاملا متفاوت از خانواده ما بود. خواهران «اسد» به راحتی در بیرون از منزل کار میکردند و همه آنها از فناوریهای روز برخوردار بودند. همسرم نیز مانند دیگر اعضای خانوادهاش دوست داشت من زنی اجتماعی باشم و با حجاب معمولی و پوشیدن مانتو در جامعه حضور یابم.
خیلی زود شرایط ظاهری، روحی، رفتاری و حتی اعتقادی من تغییر کرد احساس میکردم از یک دنیای تنگ و تاریک وارد دنیایی شدهام که میتوانم از همه امکانات استفاده کنم.
دیگر خیلی آزادانه پای فیلمها و سریالهای خارجی ماهواره مینشستم و با آرایشهای غلیظ و پوشیدن لباسهای نامناسب وضعیت ظاهری خودم را تغییر داده بودم. من پا را فراتر گذاشته بودم و از یک حجاب معمولی به یک بیحجاب و بد لباس تبدیل شده بودم.
یک روز همسرم خیلی راحت اجازه داد برای آن که از تنهایی بیرون بیایم در یک شرکت تولیدی کار کنم. همه کارگران آن شرکت زن بودند و در شبکههای اجتماعی عضویت داشتند.
من هم با خرید گوشی گران قیمت تحت تاثیر همکارانم قرار گرفتم و عضو یکی از گروههای آنها شدم تا این که پسری با تمجید از زیبایی تصویر من تقاضای دوستی کرد. من هم که میخواستم مانند برخی از دوستان جدیدم آشنایی خیابانی را هم تجربه کنم با آن جوان رابطه برقرار کردم، اما شوهرم متوجه شد و توسط پلیس دستگیر شدم. وقتی مرا به دادسرا فرستاد در یک فرصت مناسب گریختم تا این که در تهران گرفتار باند خلافکاران شدم و اگر پلیس به دادم نمیرسید و دستگیر نمیشدم، نمیدانم چه عاقبت شومی انتظارم را میکشید.
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!