1
morj ahlefun.com ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ دیدگاه ۸۹
در روزگار قدیم دزد زیرکى بود که تمام مردم شهر از دستش به تنگ آمده بودند. روزى با رفیقش قصد خزانهٔ پادشاه کردند. دزد زیرک دو دست رفیقش را گرفت و او را از سوراخ بالاى بام خزانه، آویزان کرد تا با پرشى خود را به کف خزانه برساند….
این حکایت هم جالبه: داستان دزد و مرد روستایی از سری
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!