0
amows varesh.blogfa.com ۳۰ مهر ۱۳۸۵ (۳) دیدگاه ۱۰۰
“من که از چهار سالگی زندگیام را با رنگها تقسيم کرده بودم، در آستانه ۱۷ سالگی آنها را گم کردم. سرخ کبود را به جای لاجورد گرفتم و جای آسمانی، خاکستری پاشيدم… مجموعهای که پيش روی شماست، کلکسيونی از عشق و شادی من است تا بیهيچ قضاوتی درباره دلآرا به تماشای روح او بنشينيد! بیهيچ قضاوتی ببينيد! نمیدانم از کدام جاده سرزمينمان برای ديدن نقاشیهای من آمده ايد مهم هم نيست چون به هر صورت میدانم که راهنمای شما ‘عشق’ بوده است. عشق به زندگی، به انسان، به ايمان که باورداشتن همه اينهاست. اين نقاشیها سوگندی است به جرمی ناکرده. تا مگر رنگها مرا به زندگی بازم گردانند.”
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!