0
Ariaee dardodarman.blogfa.com ۲۵ بهمن ۱۳۸۸ دیدگاه ۱۷
شیوانا با شاگردانش در بازار راه میرفت. آنجا عدهای جوان را دیدند که همراه پسر کدخدا سربه سر مرد میوهفروشی میگذارند و در جلوی مردم به او دشنام میدهند. اما مرد میوهفروش چنان رفتار کرد که انگار اصلا اتفاقی نیفتاده است و چیزی نمیبیند و نمیشنود…
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!