0
goleyas negarnews.blogfa.com ۰۹ خرداد ۱۳۸۹ دیدگاه ۱۸
به یاد روزهایی افتادم که هر وقت لشگر ۵ نصر سپاه خراسان عملیات داشت، از جبهه زنگ می زدند و احمد بدون توجه به مشکلات زندگی، ساکش به دستش بود و به سرعت خود را به مناطق عملیاتی می رساند! به یاد ترکش های جا خوش کرده در بدنش افتادم که انیس او در تنهایی های زندانند!
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!