0
mihanparast damadamm.wordpress.com ۱۶ مهر ۱۳۸۹ دیدگاه ۸۳
زمان، سکوت کرد. جهان، دمی ایستاد و ساعت بزرگ دیواری یک لحظه، شاید به اندازهی چند هزارم ثانیه از تیک تاک دست کشید و عقربههایش در جای خود میخکوب شدند وقتی که پیرزن، دراز کشیده بر پتوی نیمدارش، ناگهان بلند شد و روی جای خود نشست….
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!