0
tafreevar 7373.persianblog.ir ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ دیدگاه ۲۸۷
نقل از بلاگ دختر خاله عزیزتر از جانمان است که روزی از روزها در یکی از جاده های حومه … یه الگانس راهنمائی رانندگی داشته جلو میرفته , یه زنجیره ماشینم پشت سرش … هیشکی هم جیگرش رو نداشته از آقا پلیسه جلو بزنه … جماعتی دو دو , چی چی کنان داشتن میرفتن … که به ناگاه یه نیسان آبی , حاوی مقادیر قابل توجهی هندونه , از همه جلو میزنه و گوی سبقت رو از الگانس عزیز گرفته و عینهوووو گاو انتحاری رد میشه میره … پلیسه تو بلندگو میگه , نیسان هندونه ای بزن کنار! [ادامه دارد]
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!