hassan aghatehrani.com ۰۸ خرداد ۱۳۹۰ دیدگاه ۷۲۰
تقريبا حدود پنج عصر بود. وقتي كه گفتند خوابند من گفتم عيب ندارد بگذاريد استراحت كنند . ولي به آن پاسداري كه آنجا بودند سپردم كه وقتي بيدار شدند به من خبر دهيد كه بيايم يا نيايم و من را بيخبر نگذاريد.
Δ
برای دریافت مطالب برتر، ایمیل خود را وارد نمایید:
فراموش نکنید! پس از عضویت، ایمیل فعالسازی را تایید کنید.
به هیچ عنوان، ایمیل تبلیغاتی برای شما فرستاده نمیشود.
هر زمان که بخواهید، می توانید اشتراک خود را لغو کنید.
خوش آمدید. جهت ارسال مطلب وارد شوید.
حساب کاربری ندارید؟ ثبت نام
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!