0
hosseinmiri llm.ir ۲۵ دی ۱۳۹۰ دیدگاه ۸۸
وقتی جابز به بچههای آتاری گفت که میخواهد برای پیدا کردن یک پیشوای روحانی در هند شرکت را ترک کند و به آنجا برود، آلکورن خوشرو خوشش آمد:
«او آمد توی اتاق، به من خیره شد و گفت: «میخواهم بروم و پیشوای روحانیام را پیدا کنم» و من گفتم: «نه احمق، عالیه. برایم نامه بنویس!» و او گفت که از من کمک مالی میخواهد و من به او گفتم: «چرت و پرت نگو.» آن وقت آلکورن فکری به ذهنش رسید. آتاری تجهیزات و کیتها را میساخت و به مونیخ صادر میکرد. در آنجا این قطعات به دستگاههای نهایی تبدیل شده و از طریق یک عمدهفروش در شهر تورین ایتالیا توزیع میشدند.
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!