0
guinness gaffe.ir ۲۷ شهریور ۱۳۹۱ دیدگاه ۲۸۵
تابستون سال دوم راهنمایی بود، منم رفته بودم تعمیرگاه موتورسیکلت همسایمون شاگردی.
یه روز که اوستا داشت روی یه موتور کار می کرد و شمعش رو تمیز می کرد، منم طرف دیگه موتور وایساده بودم تا اگه چیزی می خواد برم بیارم، بنده خدا بهم گفت یه موقع هندل نزنی ها!
منم فک کردم داره با طعنه می گه که یعنی بزن، نامردی نکردم و یه هندل محکم زدم
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!