medadsiyah noqte.com ۰۲ تیر ۱۳۸۶ دیدگاه ۱۸

يكي بود يكي نبود. يكي از روزهاي گرم تيرماه بود. يك دهقان فداكاري بود كه ريزاحمد نام داشت و خيلي به شدت احساس فداكارآلودگي مي‌كرد و تصميم گرفته بود پوز پترس فداكار اجنبي را بزند. يك شب كه ريزاحمد خسته و كوفته از سر كار به خانه برمي‌گشت…

0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مطلب

جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!

شاید این مطالب را هم بپسندید

دیدگاه ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
جدیدترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments
0
دوست داریم نظرتونو بدونیم، لطفا دیدگاهی بنویسیدx