simba sharghnewspaper.ir ۲۷ تیر ۱۳۸۶ دیدگاه ۱۹
اولين فيلسوفان اسلامي، بر آن بودند که با استفاده از فکر يوناني، منطق ارسطويي و جهان شناسي فلوطيني سيمايي عقلاني از دين ترسيم کنند، وحي را با توجه به آموزه هاي فلسفي شرح کنند و جهان ديني را تبيين عقلايي بيابند. کندي و فارابي که از پيشگامان فلسفه زمان خود بودند با چنين اهدافي فلسفه يوناني را با انديشه اسلامي آميختند. ابن سينا پس از اين دو، مباني فلسفي را چنان استحکامي بخشيد که هنوز پس از هزار سال، کساني معتقدند که ابن سينا حرف آخر را در فلسفه زده است. اما او هم در تطبيق برخي مسائل ديني با عقل يوناني درمانده بود. با اينکه ابن سينا تنها يک تلفيق دهنده نبود و خود نوآوري هاي بسياري در فلسفه و منطق يوناني به يادگار گذاشته است اما پايبندي اين متفکر مسلمان، به چارچوب فکري يونان، نگذاشت او تمام مسائل ديني را تبييني عقلاني فراهم آورد. شبهه معاد جسماني تا به امروز هم دامان فلسفه ابن سينا را گرفته است و تمام سينوي ها هنوز هم مجبورند «تعبداً» و براي پيروي از فرامين دين اين معضله فکري فلسفي/ ديني را بپذيرند. اما اين تنها مشکل مزمن در فلسفه اسلامي نبود. شبهه «آکل و ماکول» ابن کمونه نيز ناظر به همين معضل به وجود آمد و دامان فلسفه پس از سهروردي را گرفت. شبهه «دو واجب الوجود مستقل از هم» که آن را نيز به ابن کمونه نسبت مي دهند نيز از ديگر شبهات حل ناشده در فلسفه اسلامي بود و بسياري از فلاسفه کوشيدند، آن را به گونه اي حل يا منحل کنند.
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!