1
finder degaresh.com ۲۰ تیر ۱۳۹۲ دیدگاه ۲۸۴
زن جوانی پیش مادر خود میرود و از مشکلات زندگی خود برای او میگوید و اینکه او از تلاش و جنگ مداوم برای حل مشکلاتش خسته شده است.
مادرش او را به آشپزخانه برد و بدون آنکه چیزی بگوید سه تا کتری را آب کرد و گذاشت که بجوشد.سپس توی اولی هویج ریخت در دومی تخم مرغ و در سومی دانه های قهوه…
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!