0
amir.etemad balanevis.wordpress.com ۰۱ آبان ۱۳۸۷ دیدگاه ۱۸
والله یادمه دبیرستان که بودم یه درسی داشتیم به اسم اقتصاد ! یه حساب جاری بود و یه حساب قرض الحسنه ! برای قرض الحسنه ای ها اسکونت (بهره) پولشون جایزه هایی بود که قرعه کشی می شد و معلوم نبود به کی می رسه! برای حساب جاری ها هم مفتکی انجام دادن حساب کتابو دخل و خرجشونو و حواله و …در واقع مردم رو اینطوری راضی می کردن که پولاشونو تو بانک نگه دارن! این داستان کم و بیش ادامه داشت و وضع بانک ها هم به لطف کاسبی با پول مردم خوب بود. تا اینکه محمود یه روز از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت نرخ بهره رو بکشه پایین ! غافل از اینکه نرخ و بهره شورت و تمبون نیست که به راحتی پایین و بالا بشه!
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!