imamhadi.com imamhadi.com ۳۱ تیر ۱۳۹۰ دیدگاه ۱۹۴

ملکی بود نیک اندیش روزی ملک به شکار رفته بود که ناگاه خرگوش سفیدی از دست سگ شکاری گریخته خود را به پای وی انداخت شاه اورا نوازش کرد و بنا به اشارت شاه خرگوش را به سرای همایون بردند و جای خوبی برای او تعیین کردند. شبی چون پادشاه در شبستان خود تنها شد ناگهان دید خانمی که از سر تا پا جامه سفید تر از برف پوشیده، پیدا شد خانم جوان در جواب پادشاه که متحیر بود که این زن از کجا آمده گفت: «من فرشته ام آمدم ببینم آنچه مردم در مورد خوبی شما می گویند راست است یا نه؟

0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مطلب

جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!

شاید این مطالب را هم بپسندید

دیدگاه ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments
0
دوست داریم نظرتونو بدونیم، لطفا دیدگاهی بنویسیدx