anooshe 40-panjereh.com ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ دیدگاه ۶۰۴
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد…..
Δ
برای دریافت مطالب برتر، ایمیل خود را وارد نمایید:
فراموش نکنید! پس از عضویت، ایمیل فعالسازی را تایید کنید.
به هیچ عنوان، ایمیل تبلیغاتی برای شما فرستاده نمیشود.
هر زمان که بخواهید، می توانید اشتراک خود را لغو کنید.
خوش آمدید. جهت ارسال مطلب وارد شوید.
حساب کاربری ندارید؟ ثبت نام
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!