0
sanjagak jahannews.com ۰۲ خرداد ۱۳۹۱ دیدگاه ۴۲۳
مصاحبه تمام شد.گفت شما که چيزي نخورديد.گفتيم خيلي ممنون.بعد تا دم در آمد.محسن رفت يک طرف.من هم رفتم يک طرف.ده دقيقه پياده رفتم.يادم افتاد کيفم را خانه ناصرخان جا گذاشته ام.توي کيفم هم حالا چيزي نبود.نمي دانم چرا بخاطر چهار تا برگه سپيد و دو تا خودکار کيف اين طرف و ان طرف مي بردم.
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!