0
dell parsine.com ۲۶ آبان ۱۳۹۳ دیدگاه ۵۶۱
خلاصه داشتم با ۷-۸ نفرشون حرف میزدم یکدفعه متوجه شدم دارن دورمون می کنن. به حاج امیر گفت سوار شو بریم ، تا حاجی سخنرانیش تموم بشه و بیاد ، ۳-۴ تا لگد حسابی خوردم ، اومدم برگردم برای دعوا دیدم اگر سر برگردونم لت و پارم می کنن. سوار موتور که شدم یک لگد به موتور زدن…
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!