0
tehran98 tehran98.com ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ دیدگاه ۸۴۳
من ليوان شربت را سر کشيدم و منتظر بودم تا زن جوان برگردد ولي ناگهان سرم گيج رفت و ديگر نفهميدم چه اتفاقي افتاد. وقتي به هوش آمدم خودم را در وضعيت بسيار ناجوري در داخل آن خانه ديدم. بلند شدم تا از آن جا فرار کنم. در اين لحظه زن جوان با لبخندي شيطاني صدايم زد و گفت: از حضور تو در خانه ام فيلمبرداري کرده ام و اگر تنهايم بگذاري آبرويت را مي برم…
جدیدترین مطالب قطار وبگردی را از دست ندهید!